آخرین اخبار

سهیل بیرقی نمی‌خواستم به هر قیمتی کاری متفاوت انجام دهم

18:01:25 1395/06/22


کتایون کیخسروی: «من» بیش از هر چیز، تماشاگر را مبهوت جسارتی می‌کند که کارگردان جوانش برای ساختن آن به خرج داده است. جسارت در انتخاب موضوع، محتوا، بازیگر و ... به همین خاطر است که میتوان گفت این فیلم حرف تازهای دارد. حرفی که گرچه به‌انحاءمختلف شنیده میشود اما روش واگویه آن در این فیلم شکل دیگری است. بیرقی در گفت‌وگو با خبر آنلاین درباره نخستین فیلمش، دلایل انتخاب بازیگر و سوژه سخن گفته است. او می‌گوید همه ما از وارد شدن به خیابانهای یک‌طرفه لذت میبریم و میخواهد این موضوع را در فیلمش واکاوی کند که زندگی مخفیانه ایرانیان چه خصوصیاتی دارد. در این میان بهنوش بختیاری با نقش متفاوتی که در این فیلم بازی کرد و خوش درخشید نیز حضور دارد. بازیگری که بالاخره توانسته است خودش را از لابه‌لای کلیشهها بیرون بکشد و وجه دیگری از خود را به نمایش بگذارد. مصاحبه ما با سهیل بیرقی و بهنوش بختیاری را میخوانید. شما در «من» سراغ خط قرمزهایی رفتید که تابه‌حال کسی سراغ آن‌ها نرفته یا حداقل در سینمای ایران کمتر به آن پرداختهاند. چرا چنین انتخابی داشتید؟ سهیل بیرقی : به نظرم‌ کلاً خط قرمز جذاب است. این قضیه از خود ما شروع می‌شود در هر طبقه‌ای انگیزه‌ دور زدن قانون و شکستن خط قرمز وجود دارد. این‌که کار خلاف را به شکل دیگری انجام دهی و برای آن توجیه بسازی. البته منظورم شکل  ضد عرف نیست، اتفاقاً ذهن یک ایرانی عرف را می‌پسندد، اما ضد قانون و ضداجبار حرکت کردن برای مردم و خود من احساسی جذاب است و احساس زنده‌بودن به ما می‌دهد. برای مثال یک موضوع خیلی جالب ماجرای ماهواره‌ها است. هنوز که هنوز است هیچ تعریف مشخص قانونی اجتماعی برای آن به وجود نیامده، یعنی سیستم حاکمیت در جریان است که مردم ماهواره دارند، خود حاکمان ما هم دارند ولی عمل مذمومي است، درواقع افراد می‌دانند که نباید داشته باشند، ولی دارند، جالب است که حاکمان مطلع هستند که ما ماهواره داریم و ما هم در جریان هستیم که آن‌ها خبردارند ، اما همه زندگی‌شان را می‌کنند. این‌یک امر فرهنگی‌ و مربوط به اقلیم ما است. شخصیت آذر مابهازای بیرونی دارد یا خیر؟ بیرقی: مابه‌ازای بیرونی به این صورت که بگوییم زنی بوده که من این داستان را بر اساس آن نوشتم نه، اما معتقدم در همه زن‌ها حتی خانه‌دارترین آن‌ها این ابعاد پرخاشگر آنارشیست وجود دارد و خود آن‌ها این احساس را سرکوب می‌کنند. معتقدم هر زنی در هر نسلی به‌خصوص نسل آذر میرزایی که در فیلم دیدیم، یک بُعد انقلابی جنجالی دارند که می‌خواهند علیه همه‌چیز حرکت کنند، آن‌هم به خاطر مسائلی که در وجود آن‌ها سرکوب‌شده است. واقعاً برای خود من خیلی جذاب بود که هر زنی می‌تواند جای آذر باشد و آذر می‌تواند جای هر زنی باشد. الگوی مشخصی که نعل به نعل از آن گرفته‌شده است. درواقع آذر بیشتر زاییده خیال‌پردازی خود من بود، اما به‌گونه‌ای اجراشده که راجع به هرکسی می‌تواند عنوان شود. همه ما از سال‌های کودکی‌مان از تقلب خاطره داریم ریشه روانی تقلب در هر سطحی، احساس زنده‌بودن به انسان می‌دهد. احساس برنده بودن...

بیرقی : دقیقا، یعنی احساس می‌کنید که موجود زنده‌ای هستید و توانایی دارید که انسان‌های دیگر آن را ندارند. قانون و حاکمیت نمی‌تواند حریف نوبت و همه این‌ها به آدمی احساس زندگی می‌دهد، یعنی این‌ها کاملاً ریشه در ناخودآگاه ما دارد، این خصوصیت حالا یا به خاطره شرایط اقلیمی شکل‌گرفته یا به خاطر هوش سرشار. دلیل دیگر محدودیت است چون همه ما باوجود مجموعه‌ای از محدودیت‌ها رشد کرده‌ایم. خود این عمل  یک نوع عقده‌گشایی است. از خیابان یک‌طرفه‌ای که به خلاف وارد می‌شویم تا دیگر خلاف‌های رانندگی، همه این‌ها ریشه در اجبارها، محدودیت‌ها و سخت‌گیری‌هایی دارد که در دوران کودکی ما به ما تحمیل‌شده و به این طریق برون‌ریزی می‌شود. بهنوش بختیاری: من فکر می‌کنم علت مصرف لوازم‌آرایشی در بین زنان ایرانی که آن‌قدر بالاست همین موضوع است. بیرقی: لوازم‌آرایشی زیاد مصرف می‌شود؟ بختیاری: بله. من خودم این تیپ گشتن را اصلاً دوست ندارم، خیلی زننده هستند، ولی از طرفی هم حق می‌دهم بعضی‌ها اعتراض خودشان را این‌طور نشان ‌دهند. یا همین مسئله سربازی پسرها، برادر من هر کاری کرد که این کارت پایان خدمتش را بگیرد، قرض پول، کف پایش این‌طور، اضافه کردن وزن، من گفتم داداش من دو سال است دیگر بروبیا. بالاخره باید انجامش بدهی، به‌هیچ‌عنوان راضی نبود سربازی برود، حتی اگر پادگان خود تهران هم بود و آن‌قدرها هم بد نمی‌گذشت دوست نداشت که این کار را انجام دهد. انتخاب بازیگرها هم خیلی غیرمنتظره بود. روال انتخاب بازیگران چطور بود؟ برای آشناییزدایی این انتخابها را داشتید؟

بیرقی: اول‌از همه بگویم نمی‌خواستم به هر قیمتی کار متفاوتی انجام دهم، یعنی در پس آن هیچ نمایش و پدیده‌سازی‌ نبود. من به دلیل سال‌های زیاد کار کردن در حوزه دستیاری و برنامه‌ریزی ماجرای ارتباط با بازیگر همیشه برایم جزو جذاب‌ترین بخش‌های کار بوده و کلاً یکی از سرگرمی‌های وسواس گونه من انتخاب بازیگر برای فیلم بوده است. چون به‌شدت اعتقاددارم که این جمله کلیشه‌ای است که شیمی ‌بازیگرها باید به هم بخورد، اتفاقاً شیمی بازیگرها نباید به هم بخورد. چون وقتی یک عده از افراد شبیه به هم می‌آوری اتفاقی عجیب برای خودت به‌عنوان کارگردان زمان دیدن فیلم نمی‌افتد، به دلیل این‌که کاری که عقل می‌گوید انجام بده، همان نکته کلیشه‌ای است. این ماجرا را در فیلم‌های خیلی زیادی دیده‌ام و همیشه فکر کرده‌ام که مثلاً اگر این بازیگر نبود فیلم چقدر تغییر می‌کرد و حالا که هست چه اتفاقی برای فیلم افتاده است، در فیلمم کاملاً خودم را آزاد گذاشتم. هیچ حساب‌و کتاب و هیچ مهندسی پشت ماجرا نبود که بخواهم بگویم  به این دلیل این را می‌آورم که این بشود یا بگویم لیلا حاتمی یا بهنوش بختیاری متفاوت‌اند پس آن‌ها بیایند، من احساسم را و شهودم را آزاد گذاشتم و نسبت به نقش‌هایی که می‌نوشتم فکر می‌کردم که تا به لحاظ غریزی دریابم چه کسی باید نقش را بازی کند تا در قدم اول برای خود من ایجاد جذابیت کند. وقتی لیلا از مؤلفه‌های آن نقش خیلی دور است، و در قامت آذر دیدمش، خودم را تحت تاًثیر قرارداد، پس من به‌به غریزه‌ام اعتنا کردم، درباره بهنوش هم  وقتی‌که داشتم فیلم‌نامه  می‌نوشتم یک مصاحبه از او خواندم، من بهنوش را اصلاً ندیده بودم اصلاً باهم کارنکرده بودیم، حتی یک‌بار اتفاقی همدیگر را جایی ندیده بودیم، مصاحبه‌ای از او خواندم روی من خیلی اثر گذاشت، تیترش  این بود که «من دیگر چه‌کار باید بکنم که ثابت کنم بازیگر خوبی هستم»؟ و واقعاً این پس ذهنم ماند. وقتی داشتم می‌نوشتم آن نقش، نقش یک دختر جوان بود، احساس کردم که این حرف که از قلبش می‌آمد، آن‌قدر حرف عمیقی بود که به اتکای ده، پانزده، بیست سالی که کار می‌کند و ما دیده‌ایم که چقدر پیوسته آن چیزی که از او خواسته‌اند را به‌بهی‌ترین شکل انجام داده، بقیه‌اش به عهده‌ی خودش نبوده است. من خودم همیشه مخاطب کارهایش بوده‌ام، اصلاً کاری به دسته‌بندی‌های جریان شبه روشن‌فکری ندارم. هر کاری که من از او دیدم چه سلیقه من در آن کار بود و چه نه بهنوش در آن کار خوب بود، یعنی من را سرگرم می‌کرد، بارها می‌خندیدم، ارتباط برقرار می‌کردم و این چیزی است که بازیگرها ندارند. خیلی‌هایشان اسم‌های بزرگ توخالی دارند. واقعاً نمی‌توانند با تماشاگرشان ارتباط برقرار کنند. وقتی‌که غریزه‌ام را آزاد گذاشتم فکر کردم چرا بهنوش نیاید و نقش یک زن محجبه را بازی کند؟ برای خود من ایجاد جذابیت می‌کرد من خودم  اولین تماشاگر فیلم می‌شوم. تماشاگر هیجان‌زده می‌شود که مثلاً لیلا این‌جوری و بهنوش جوری دیگر است. هیچ تئوری نداشتم که بهنوش را بیاورم و او را متفاوت کنم، بعد روی او نمایش تبلیغاتی بدهم و استفاده‌‌های بی‌ارزشی که متأسفانه خیلی از فیلم‌های روز آن را به کار می‌برند من هم ببرم. به نظرم اصالت آدم را از بین می‌برد، یعنی من به کاری که می‌کنم یا اعتقاددارم یا ندارم. همه این‌ها را گفتم که بگویم انتخاب بازیگر برای من کاملاً غریزی و فکر نشده و بر اساس شهودم بوده است.

             بازی بختیاری در فیلم «من»، یکی از متفاوت ترین نقش های کارنامه هنری او به شمار می آید


انتخاب شما از اول همین کست بود یا به‌مرور تغییر کرد؟

بیرقی: همه‌ اولین انتخاب‌هایم بودند، فقط یکی از نقش‌های فرعی که البته خیلی  فرعی هم به‌حساب  نمی‌آید. از ابتدا فکر می‌کردم یک هنرپیشه بیاید و بعد به این نتیجه رسیدم که اصلاً لازم نیست که آن نقش هنرپیشه باشد اتفاقاً کسی باشد که مردم نشناسند آن داستان سربازی را بیشتر قابل‌باور می‌کند . بختیاری: مثلاً علیرضا استادی؛ وقتی بازی ایشان را می‌بینم کیف می‌کنم با این‌که نقش کوتاهی ست، اما خیلی باورپذیر و خوب انتخاب‌شده، خب بازیگر معروفی نیست ولی همین‌که آقای بیرقی ایشان را انتخاب کردند بازیشان به چشم آمد. بیرقی: واقعاً همه راجع به این شخصیت به من می‌گفتند که چرا علیرضا استادی؟ چرا انتخابش کرده‌ای؟ برای آن نقش می‌شد یک هنرپیشه معروف  آورد اما غریزه‌ من به من می‌گفت که وقتی این شخصیت خوب است و می‌تواند شمایل باورپذیری داشته باشد چرا نه؟ تا کی آدم‌ها خودشان را پشت اسامی پنهان کنند. یا به کاری که داری می‌کنی باور داری یا نداری. اما قبول دارید که ریسک بزرگی کردید؟ بیرقی: خیلی بختیاری: خیلی بیرقی: خیلی‌ها با انتخاب‌های من مخالفت می‌کردند، راجع به خود بهنوش بیشترین مخالفت‌ها وجود داشت. از سمت نزدیکان خود من تا بازیگرهایی که اتفاقاً دوست‌های خود بهنوش بودند و این روزها طومار طومار برایش ستایش می‌نویسند. برای من قضیه معلوم و قطعی بود و من هیچ کاری به مخالف‌ها نداشتم. باور کنید من یک‌بار بهنوش را دیدم، در یک جلسه نیم‌ساعته و انرژی که از ایشان گرفتم به آن ایمان آوردم، شک نداشتم که بهترین بازی را انجام خواهد داد. خود خانم بختیاری فکر می‌کردند این بازی بدترین بازی زندگی‌شان هست و چندین بار به من می‌گفتند که من خیلی بد شدم اما من ایمان داشتم که عالی است و واقعاً این را از ته قلبم می‌گویم و افتخار می‌کنم که باخانم بختیاری کارکردم. بختیاری : ممنون من هم همین‌طور. قبل از این کار، هرگز این اعتماد به من نشده بود. زمانی که کار آقای بیرقی را بازی کردم واقعاً از همه نظر و حتی ازنظر روحی به فروپاشی رسیده بودم. احساس می‌کردم در کارم شکست‌خورده‌ام، الآن من تا چه اندازه توان دارم ، این نقش‌های کمدی که وقتی بازی می‌کنم این‌همه انرژی از من می‌گیرد، علاوه بر بازی کردن چنین نقش‌هایی باید فیلم‌نامه‌ آن نقش‌ها را نیز می‌نوشتم چون به من نقش‌هایی داده می‌شد که متکی بر ذات خود من بود، مثلاً سه دو یک، یک‌چیزی بامزه‌ای باید می‌گفتم. بی‌نهایت این کار سخت است، من به یاد دارم وقتی می‌رفتم سرکار، طومار طومار متن می‌نوشتم. حتی شاهد هم دارم که بهنوش خودش برای نقش‌هایی که بازی می‌کند متن پیدا می‌کند و می‌نویسد . خب همه این‌ها فشار بود روی من ، بعد می‌دیدم علیرغم زحمتی که می‌کشم نتیجه‌ی کارم هم خیلی خوب نبود. چرا فکر میکردید که نتیجه کار خیلی خوب نبوده است؟ بختیاری: فیلمنامه بد بود، کارگردانی خوب نبود ،من فقط پیش خودم این را می‌گفتم که بهنوش تو خوب باش و خودت را نجات بده. اما کار شما همیشه در کمدی و طنز خوب بوده و به چشم آمده؟ بختیاری : بله یعنی حتی اگر کار خوب نبوده بازی شما دیدهشده است؟ بختیاری : بله مثلاً من یک سریال به نام «مسیر انحرافی» بازی کردم که آقای بهرنگ توفیقی کارگردان این فیلم بودند. خیلی هم دوست عزیزی هستند دو، سه قسمت اول فیلمنامه که بسیار عالی نوشته‌شده بود من بازی کردم و خدا شاهد است که من برای آن کار خیلی زحمت کشیدم، در آن فیلم نقش یک مهماندار را داشتم. بیرقی : خیلی در آن نقش خوب بودید. بختیاری: چون کار طنز بود. بیرقی: من خیلی می‌خندیدم وقتی بازی شما را می‌دیدم. بختیاری: من اول اجازه می‌گرفتم که اگر می‌شود این دیالوگ‌ها را مال خودم کنم و دوستان‌ها این اجازه را به من می‌دادند می‌نوشتم و بعد از سه قسمت به دلایلی نویسنده عوض شد. البته ایشان هم تقصیری نداشتند وقتی وسط کاری متوجه می‌شوید که این کار بیست پرسوناژ دارد. خب واقعاً برای هرکسی سخت است، اما من آن کار را بازی کردم و شش ماه به جنگلی سرد رفت‌وآمد داشتم. از شدت سرما از این لباس‌هایی که پشم‌شیشه دارند می‌پوشیدم، اما باز بااین‌وجود هوا سرد بود خیلی فشار روی ما بود اما کسی هم کار را ندید و دیده نشد و من می‌گفتم که خدایا من چقدر دیگر باید برای کارهایم زحمت بکشم و دیده نشود؟ بازهم در جشن خانه‌ سینما علیرغم اینکه من دو کارت عضویت دارم یعنی هم انجمن پشت‌صحنه هستم هم انجمن خانه‌ سینما چرا نباید دعوت باشم؟ در طی این سال‌ها به نظر می‌آید که هیچ‌وقت ما نبودیم و وجود نداشتیم اما مثلاً یک جشن مردمی که در یزد برگزار می‌شد از من می‌خواستند که در آن شرکت کنم. اما در جشن خانه‌ سینما مثلاً در جشن روشنفکران جای ما نبود و از ما دعوت نمی‌شد درصورتی‌که من هم اهل کتاب خواندن هستم و هم هنر برای من اهمیت دارد اما در طی همه‌ این سال‌ها کسانی که بسیار هم با من خوب بودند به من اعتماد نکردند. معمولاً در ایران کارگردانها این ریسک را نمیکنند که نقش جدید به هنرپیشه پیشنهاد دهند. بختیاری: به نظر من به خاطر عدم اعتمادبه‌نفس و عدم دانشی ا‌ست که در سینما اتفاق می‌افتد مثل باند شده، بازیگرانی که در یک فیلم بازی می‌کنند از این فیلم برای ایفای نقش وارد یک فیلم دیگر می‌شوند و بعد دسته‌جمعی وارد یک فیلم جدید می‌شوند یعنی این عقیده وجود ندارد که آیا واقعاً این فرد برای ایفای این نقش مناسب هست و یا نیست خیلی از نقش‌ها بر اساس دوستی‌ها است که به افراد داده می‌شود. فکر میکنم از زمانی که شما بهطور حرفهای تئاتر بازی کردید نقشهای جدی بیشتر به شما پیشنهادشده است. بختیاری: بله من در این سه چهار سال اخیر در تئاترهای خوبی بازی کردم. خدا را شکر. اما خب بالاخره سینمایی‌ها هم باید متوجه بشوند که متاًسفانه این اتفاق نیفتاده و فقط آقای سهیل بیرقی هستند که به من اطمینان کامل دارند و من از ایشان خیلی ممنون هستم چون می‌بینم که مسیر کاری من در حال تغییر هست. من در این‌یک ماه اخیر دو سه تا پیشنهاد عالی با نقش‌های عالی در سینما داشتم و مسیر کاری من واقعاً در حال پیشرفت هست. من این را مدیون آقای بیرقی هستم. جامعه در فیلمتان خیلی سیاه تصویر نشده است؟ درواقع هیچ نقطه روشنی در فیلم وجود ندارد.درواقع 90 درصد فیلم به زوایای تاریک جامعه پرداخته است؟ بختیاری: نه اتفاقاً خوب و شیرین هست. به نظر شما نشان دادن واقعیت به این شکل مخاطب را دور نمیکند؟ بیرقی: نه چون این فیلم را ارزندگی پیرامون خودم وام گرفته‌ام. یک سکانس داریم که لیلا با امیر در حال نهار خوردن هستند، مردم در آن سکانس خیلی دست می‌زنند و سوت می‌کشند چون می‌بینند چنین چیزی در واقعیت زندگی ما انسان‌ها وجود دارد. در پیرامون زندگی خودم افغانی‌هایی که قصد رفتن به آلمان رادارند و یک‌بخشی را پیاده می‌دوند و یک‌بخشی را با قایق‌هایی که چهل پنجاه نفر در آن‌ها هست و درراه غرق می‌شوند، وجود دارد. به نظرم این‌که می‌گویند یک فیلم سفید نمایی می‌کند و فیلم دیگر سیاه نمایی در اثر بی‌سوادی انسان است چرا باید این‌همه طبقه‌بندی وجود داشته باشد. به فرض مثال که همه‌ی این طبقه‌بندی‌ها درست باشد یا اینکه این فیلم ‌سیاه‌‌نما بود اما در آخر چه نتیجه‌ای دربردارد؟ چه تغییری رخ داد؟ چه کمکی به افراد و سینما می‌کند به عقیده‌ی من عده‌ای از افراد به دلیل بی‌تجربگی و یا به دلیل اینکه بیکار نباشند و اعلام حضور کنند به‌جای اینکه برای خودشان وقت صرف کنند و کار کنند ده برابر آن‌وقت را صرف دیگران می‌کنند که به افراد برچسب‌هایی بزنند و یا صفت‌هایی را الصاق کنند. مردم با عکس‌العملی که نسبت به یک فیلم نشان می‌دهند به سازنده‌ی آن فیلم می‌رسانند که ما این فیلم را دوست داشتیم یا نداشتیم. اگر فیلمی پوچ‌گراست پس مردم قاعدتاً نباید آن را دوست داشته باشند پس چرا از آن استقبال می‌کنند اگر در فیلمی سیاه نمایی وجود دارد پس چگونه در مدت ده روز شش‌صد و ده میلیون فروش داشته باوجوداینکه فیلم اول است؟ اسم کارگردان اصلاً برای مردم آشنا نیست، بازیگران صرفاً بازیگران خوش‌نامی هستند، بازیگرانی که تجارت سینما را ایجاد کنند نیستند، به‌اضافه‌ی اینکه در بی‌رحمانه‌ترین شکل هیچ تبلیغاتی نداریم یعنی حتی یک بنر پرتابل پنجاه سانتیمتر در پنجاه سانتیمتر نیز در هیچ‌یک از کوچه‌ها و خیابان‌ها حتی پس‌کوچه‌های این شهر نداریم. چه برسد به اتوبان، هیچ تیزری از رسانه‌ی ملی که مشخص نیست چرا اسم ملی بودن را گرفته، نداریم و از هیچ جایی حمایت نمی‌شویم. درصورتی‌که هم‌زمان با «من» فیلم دیگری در حال اکران است که بیش از ده هفته از اکران فیلم گذشته و تازه بلیت‌فروشی‌های ارگاني آن شروع‌شده! با این شرایط 614 میلیون تومان از این فیلم در ده روز فروخته‌شده، این یعنی مردم از آرتیست‌هایشان جلوترند، یعنی مردم از مسئولان مدیران از افرادی که این صفت‌ها را به این فیلم‌ها می‌دهند جلوترند، چون اگر مردم فیلمی را دوست نداشته باشند نمی‌بینند . این روزها برای بازیگرها روزهای تلخی است فوت داود رشیدی از یکسو و توهینهای یک نشریه از سوی دیگر. در این اوضاع کار کردن دشوار به نظر میرسد. بختیاری: ما برای خودمان و دلمان کار می‌کنیم، ازنظر مالی هم که این سال‌ها دیگر تأمین هم نمی‌شویم، قضاوت هم که آن‌طور، مردم هر چه دوست دارند می‌گویند، روزنامه‌ یالثارات به ما توهین می‌کند و این وضعیت ماست، اتفاقاً وقتی‌که داود رشیدی خدا رحمتشان کند فوت کردند من می‌گفتم که ایشان که صد پله از ما بالاتر بود چه تجلیلی ازشان  شد، چه‌کاری برای داود رشیدی کردند و چه در زندگی‌اش داشت؟ ما که دیگر انگشت کوچک ایشان هم نیستیم، واقعاً امیدمان را از ما می‌گیرند، حمایتی نیست، اما ما هم پر رو هستیم و خودمان را باپوست کلفتی نگاه می‌داریم. فحشی که روزنامه‌ یالثارات به ما داد خیلی بد بود، در خیابان نظام‌آباد اگر شما بروید و این فحش را در روز روشن به یک بقال بدهید با چاقو و قَمه تو را می‌زند، همان‌جا لت و پارت می‌کند و پای زندان و اعدامش هم می‌ایستد. ولی به ما گفتند و رفتند و روزنامه‌شان‌هم‌بسته نشد. از این‌ها خیلی در این سال‌ها زیاد بوده است، فقط مؤاخذه شده‌ایم. راضی کردن بازیگرانی مانند لیلا حاتمی و مانی حقیقی که هرکدام از آن‌ها سختگیریهای خاص خودشان رادارند چه طور بود؟ بیرقی: پروسه‌ ارتباط و دعوت من با هیچ بازیگری به راضی کردن نرسید، با احترام به آن‌ها گفتم و این‌که معتقدم آن‌ها من را انتخاب کردند، من آن‌ها را انتخاب نکردم. حرفم اصلاً مغرورانه نیست، آن‌قدر کار حرفه‌ای پیش رفت و من درنهایت ادب از همه دعوت کردم و آن‌ها فیلم‌نامه‌ی من را خواندند و نشستیم و کمتر از نیم ساعت یا یک ساعت با هرکدام حرف زدیم، سریعاً باهم به نتیجه رسیدیم که کارکنیم. پروسه‌ای نبود که خدایی نکرده آن‌ها بخواهند خارج از فضای مرسوم حرفه‌ای رفتار کنند یا من اصرار بیش‌ازحدی بکنم، با همه‌ی هنرپیشه‌هایم تکلیفم روشن بود، تنها کاری که کردم به آن‌ها فهماندم که به‌طورقطع آن‌ها را با قلبم می‌خواهم و برایم مهم است که حضورداشته باشند.خیلی زود این احساس منتقل شد و حرف‌هایمان خیلی خوب پیش رفت و فیلم‌نامه را هم همه دوست داشتند و به راضی کردن نرسید. بختیاری: یکی از پشتیبان‌های درجه‌ یک فیلم و سهیل بیرقی خانم لیلا حاتمی بود و همین الان‌هم این‌طور است. من می‌دیدم که با چه عشقی پلان به پلانش را بازی می‌کرد. خیلیها فکر میکنند کمدی بازی کردن خیلی ساده است، با اینکه خیلی دشوارتر از نقشهای جدی است. بختیاری: خیلی، این سریال‌هایی که اواخر از تلویزیون پخش شد و خیلی از دوستانمان را دیدیم که تلاش می‌کردند که نقش‌های کمدی بازی کنند و درنیامد و مردم هم نپذیرفتند، خدا رو شکر تفاوت‌ها را نشان داد. یعنی زمان خودش بزرگ‌ترین آموزگار است، واقعاا کمدی بازی کردن سخت است. علی‌رغم این‌که هیچ‌وقت کمدین را جدی نمی‌گیرند و بها نمی‌دهند. می‌گفتم که بعد از فیلم «من» چه منتقدین و چه‌کارگردان‌ها نظرشان تغییر کرد، همین دیروز بهاره کیان افشار با من تماس گرفته بود و می‌گفت که من متحیر مانده بودم که تو چه طور می‌توانی؟ گفتم من نبودم و سهیل بیرقی بود، اما چرا، دارم سعی‌ام را می‌کنم یک مقدار کنترل‌شده تر بازی کنم. کلاً تغییر لاین خواهید داد؟ بختیاری: کلاً نه اگر کمدی خوب باشد بازی می‌کنم و نباشد نمی‌کنم، اگر هم شخصیت متفاوتی باشد متراژش برایم مهم نیست، دلم می‌خواهد نشان بدهم، اگر هم نقش متفاوتی باشد که از پس آن برنیایم، به‌زور بازی کردن آن‌هم غلط است، همان فیلمی که قبل از آن برایتان مثال زدم که شما گفتید که چقدر خوب که نرفتید و نشد، فیلمی بود که نقشی خیلی دور از خودم به من داده بودند که من عذرخواهی کردم و نتوانستم برم و نرفتم، دوست دارم که تغییر مسیر بدهم، یک مقدار باید کمتر باشم و حضورم همه‌جا باید کم شود.
گزیده کارتر شوید؟ بختیاری: بله. و این را من از آقای سهیل بیرقی یاد گرفتم، در کل خیلی از فیلم «من» راضی هستم و هرکسی هم که آن را می‌بیند راضی است. سالن هم پر است، ما وسط هفته رفتیم که پر بود. در حال حاضر مشغول چهکاری هستید؟ بیرقی: من روزی نیست که کار نکنم، هرروز در حال کار کردن هستم، الان‌هم منتظر وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی هستم که ببینم اجازه می‌دهند فیلمنامه‌ام ساخته شود یا خیر؟ خودتان فیلمنامه را نوشتید؟ بیرقی: بله. روزی نیست که کار نکنم، اما چون قطعی نیست و منتظر جواب برای پروانه‌ی ساخت هستم نمی‌توانم راجع به آن قطعی حرف بزنم، اما پیوسته در حال کار کردن هستم، چون تنها چیزی که دارم همین است، یعنی غیر از کار هیچ جریان دل‌چسب و خوشحال‌کننده‌ی دیگری در زندگی خودم وجود ندارد و به این خاطر هرروز کار می‌کنم. بختیاری: می‌خواستم بگویم که فیلم آقای بیرقی برای من یک حُسنی داشت، زمانی که قرار بود سکانس خانم‌جلسه‌ای را بازی کنم خود‌ایشان‌ هماهنگ کردن من دو بار رفتم جلسات مولودی ، همیشه ذهنم نسبت به خانم‌هایی که حجاب‌های این‌طوری دارند یک‌جوری بود، اما از نزدیک که آن‌ها را دیدم، دیدم که چقدر واقعاً آدم‌های محترمی هستند. ما که حجابمان شبیه آن‌ها نیست همیشه انگار باهم اختلاف‌نظر داریم و انگار خیلی از هم دور هستیم، اما من چیزهای خوبی در آن‌ها دیدم که آن را خیلی دوست داشتم، اما این‌جور آدم‌ها می‌توانند پولکی هم باشند که می‌شود همان ملیحه‌ای که در فیلم دیدید، این جزو خصایص انسانی است، اما ادب، نزاکت و تربیت همه خوب است. برایم خیلی درس خوبی بود. 57245



تله سینما

خبرآنلاین

عناوین تصادفی